آشنای بیگانه

بندگی کن پروردگارت را...

آشنای بیگانه

بندگی کن پروردگارت را...

گوش؛ این دهلیز پرپیچ و خم...
گاهی می شود گلوگاهی* که ورودی اش دهانه ی گشادی دارد به اندازه دروازه شهر که حرف های (بخوانید زرهای) بسیاری  از مسیرش عبور می کند و در منطقه مخ سکنی می گزیند و بعد از طی طریق کردن بسیار، خروجی اش می شود دهانه تنگ دهان که حرفی(همان حرف) برای گفتن ندارد و فقط سکوت را پیشه خود می سازد...!

غافل از آنکه جور این دهنه تنگ را دل باید بکشد و آخر سر هم با آه و گریه خودش را باید پاک سازد که موفق نمی شود...! چشم که فقط برای گریستن نیست...کم سو می شود و ناتوان...

پ.ن1: کاش روزی مردم این شهر بفهمند، سکوت معادل قهرکردن نیست...!
پ.ن2: حافظ وظیفه تو دعاگفتن است و بس/ دربند این مباش که شنید یا نشنید..
پ.ن3: گاهی دلم برای صدای خودم تنگ می شود...چشمانم درد می کند...

 

* همان قیف معمولی خودمان


ماه سیه

نظرات  (۴)

۲۵ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۳۲ رنگین کمان
به چیز های خوب فکر کنید.
(اون مخ رو هم خوب اومدید ,واقعاً)
پاسخ:
"هر دست که دادی همان دست گرفتی"
شاید روزی روی مخ هایی بوده ایم که چنین روی مخن!
یاد راز بقا افتادم :|
مخصوصن با اون سکنی می گزیند.
درکل خیلی خوب بود.
ولی ببین واسه پ.ن2: فکر کنم نشنید یا شنید درست تر باشه. انگاری سکته داره.
پاسخ:
:|
مهم مفهومه، نه همون درسته!

ممم..

موافقم با اینکه بفهمانم سکوت به معنای قهر نیست..

پاسخ:
این روزها، تو را به مثال یک پیرمردی حوالی 65 الی 70 سال میپندارم با پیرهنی قهوه ای رنگ
در یک خانه چوبی، تقریبا وسط جنگل کم درخت
که همیشه سر به زیر دارد و عینک البته
منتظرم هست، منتظر گله هایم، دردهایم، منتظر است بشنود و سری بجنباند
پیرمردی که حالا حالاها باید به خاطر رنج های امثال من و کلایی و قوام و علی مردانی و شکوه و... زجر بکشد و دم برنیاورد
شبیه پیرمرد داستان هدیه "اسپنسر"هستی در خیالم؛ اولین کتابی که در آغاز آشناییمان دادی تا بخوانم...
میدانم به خاطر امثال من و بعضی های دیگر پیر شده ای...
پیرمرد دوست داشتنی روزهای زندگی ام برای این جوان سرکشت دعا کن...
دعا کن در حق خودت تا بشوی همان دخترک جوان  پرانرژِی و خوابالوی زندگی ام...
بیا تا چرخ بزنیم این زندگی را...

فی البداهه خودش اومد...
سلام روزت مبارک :)
پاسخ:
سلام
با تاخیر روز تو نیز...
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی