این روزها شده ام مصداق این مصرع از بیت شعر سعدی:"من در میان جمع و دلم جای دیگراست"
محبوبِ دوست داشتنی ام، می خواهم نفس بکشم...تنگی نفس امانم را بریده...اگر پرانول نبود...!بیخیال این را هم تحمل می کنم...!تحمل چیزهایی که دوستشان ندارم، عادت شده برایم...!تحمل می کنم...تحمل...
...
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟!؟!
....
اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم
اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست
از خوبی تو بود
که من
بد شدم!
"قیصرامین پور"
...
دارند پیله های دلم درد میکشند
باید دوباره زاده شوم - عاری از گناه -
"نجمه زارع "
...
تفألی به فاضل نظری:
همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
دلبسته اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
در فکر فتح قله قافم که آنجاست
جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست
پی نوشت1:پروردگارا هزاران بار شکرت به خاطر آفرینش شب، ماه، اشک
پی نوشت2:مگر نمی گویند دخترها بابائی اند!پس ای بابای مهربانی ها و خوبی ها بیا و این دختر دلشکسته ات را دریاب!بیا و بنگر حال زارِ مرا...ببین که محتاج محتاج ترینم...بیا و دستم را بگیر..که این دست های نحیفم به آرامش دستان تو محتاجند
پی نوشت3: پس این اتفاق بدیع کی می خواهد بیافتد؟!؟
بره دیگه هی خواهر ما رو اذیت میکنه
دها:{
والا!